- سوخت شدن
- از بین رفتن نابود شدن یا سوخت شدن مطلب. پرداخت نشدن طلب
معنی سوخت شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آتش گرفتن مشتعل شدن محترق شدن: شهر سوخت، هر واکنش شیمیایی که حرارت و روشنایی بدهد احتراق. توضیح آزمایش می دهد که تقریبا همیشه ترکیب اجسام با اکسیژن تولید حرارت میکند و اغلب با روشنایی همراه است، صدمه روحی و معنوی دیدن، (بزبان کودکان) باختن در بازی: تو سوختی برو کنار، احتراق. سوختن ستاره، آتش گیراندن در چیزی سوزاندن محترق کردن مشتعل ساختن: نخواهی که باشی چنین تیره روز بدیوانگی خرمن خود مسوز. (سعدی)، روحا صدمه زدن، نابود کردن یا سوختن دماغ. بور شدن خجل شدن، نا امید شدن، یا سوختن ستاره. آن بور که ستاره و آفتاب بهم آید و این نام از بهر آن نهادند که آفتاب را به آتش تشبیه کردند و ناپدید شدن ستاره از دیدار و اندر آمدن او به شعاع آفتاب مانند سوختن و ناچیز شدن باشد
Congealment
застывание
Erstarrung
заморожування
zamarzanie
congelamento
congelamento
congelación
congélation
bevriezing
pembekuan
تجمّدٌ
קְרוּבָּה
kujifungia
การแช่แข็ง
জমাটবদ্ধতা
جمنے کا عمل
همدل و مهربان شدن
خاموش کردن آرام گشتن
ساخته شدن کار کسی بر آمدن حاجت وی ساخته شدن کاری را آماده آن کار شدن
بر مرکبی نشستن و از جایی به جایی رفتن رکوب
بر روی اسب یا مرکب دیگر نشستن، برنشستن
جای ریختن سوخت، جای انبار کردن و نگه داشتن سوخت
بی حس شدن عضوی، باطل شدن حس لمس شده اندامی زنده خواه به علاج و خواه به خودی خود خواب رفتن، کرخ شدن، ضعیف شدن حس
Befriend
подружиться
садиться